چون شنو دند این سخن مرغان همه آن زمان گفتند ترک جان همه برد سیمرغ از دل ایشان قرار عشق در جانشان یکی شد صد هزار جمله گفتند این زمان ما را به نقد پیشوایی باید اندر حل وعقد
*وقتی مرغان بهانه های دوستان خود راشنیدند، ودر وصف سیمرغ از هد هد شنیدن مشتاق شدند که به سمت او بروند وعلاقه آنها به دیدن سیمرغ بیشتر شد واینموقع بود که گفتند باید یک نفر به عنوان راهنما یا پیشوا انتخاب کنیم تا راه را اشتباه نکرده وهمه از او تبعیت کنیم ،این راهنما باید بسیار دانا باشد تا بتواند از مشکلات سر راه مارا محافظت کند وبعدمتوجه شدند نمیتواندبراحتی انتخاب کنند .گفتند:قرعه میندازیم بنام هرکس در آمد او رهبری میکند ودر عین حال دلشان میخواست کسی غیر از هد هد اسمش دربیایدوبه این شکل از دست دعوت هدهد هم برای رسیدن به سیمرغ راحت میشدند.
<<اشاره به آدمهای دارد که دلشان میخواد در آرامش و راحتی بسر ببرند، ولی در ضمن حاضر نیستند موقعیت فعلی خود را از دست بدهندوخودشان را به خطر بیندازند.
قرعه بر هر ک اوفتد سرور بود در گرفت آن بیقراران را قرار چون بدست قزعه شان افتاد کار در گرفت آن بیقراران را قرار
*قرعه کشی صورت گرفت واسم هد هد برای رهبری در آمد وهد هد به رهبری مرغان انتخاب شد
حکم ، حکم اوست فرمان نیز هم زو دریغی نیست تن جان نیز هم
*مرغان که دیگه چار ه ای نداشتند ودر ضمن علقه دیدن سیمرغ گیر کرده بودند براه افتادند تا به اولین وادی که بیابان بزرگ وبی وآب وعلف بودمیرسند واز ترس فریادشان بلند شده که اینجا دیگر چه جور جایی است ؟!
چون پدید آمد سر وادی ز راه النفیر از آن نفر برشد به ماه هیبتی زان راه برجان اوفتاد آتشی در جان ایشان اوفتاد بود راهی خالی السیر ای عجب / ذره ای نه شر ونه خیر ای عجب
با توجه به افزایش روز افزون منابع مجازی در مورد عرفان به ویژه درباره شاعر بزرگ ایرانی مولانا جلال الدین مشهور به مولوی و بیان مطالب غیر کارشناسی درشبکه های مجازی، برآن شدیم تا با استفاده از سخنان اساتید مطرح عرفان و مولوی شناسان با اطمینان از صحت مطالب و منابع چکیده ای از شرح حکایات مثنوی، فیه ومافیه، ابیات دیوان شمس و فایلهای سخنرانی در این خصوص و سایر عرفا را در اختیار علاقمندان قرار دهیم.